اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قنطرة

نویسه گردانی: QNṬR
قنطرة. [ ق َ طَ رَ ] (ع اِ) پل بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).آنچه بر روی آب سازند برای عبور. (اقرب الموارد) :
نوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی
قنطره بستی به علم بر سر طوفان او.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 365).


|| هر بنای بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، قناطر. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قنطرة. [ق َ طَ رَ ] (ع مص ) بشهر و ده جای گرفتن و ترک بادیه کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || مالک مال بقنطار شدن . (آنند...
قنطرة. [ ق َ طَ رَ ] (اِخ ) محله ای است به نیشابور. (منتهی الارب ). و رجوع به معجم البلدان شود.
شهر قنطره . [ ش َ رِ ق َ طَ رَ ] (اِخ )مقدسی گاهی دزفول را بدین نام خوانده است ، یعنی «شهر پل ». (ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 257...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.