 
        
            قنوء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        QNWʼ
    
							
    
								
        قنوء. [ ق ُ ] (ع  مص ) سخت  سرخ  شدن .  ||  کشتن  کسی  را یا برانگیختن  کسی  را بر قتل .  ||  دردباغ  انداخته  شدن  پوست .  ||  مردن . (از اقرب  الموارد) (منتهی  الارب ).  ||  فاسد شدن . (از اقرب  الموارد). تباه  گردیدن  پوست . (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        قنو. [ق َن ْوْ ] (ع  مص ) ورزیدن  و فراهم  آوردن . (منتهی  الارب ) (آنندراج ). جمع کردن  و کسب  کردن  و گرفتن  آن  را برای  خود نه  برای  تجارت . (اقر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قنو. [ ق ُ ن ُوو ] (ع  اِ) سیاهی . (منتهی  الارب ). سواد. (اقرب  الموارد).  ||  (مص ) بمعنی  قُنوان .(اقرب  الموارد) (منتهی  الارب ). رجوع  به  قنوان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غنو. [ غ ُ ن َ ] (اِ) خواب . مقابل  بیداری . (فرهنگ  رشیدی ) (از برهان  قاطع). رجوع  به  غنودن  شود : چون  یقینم  که  نگیردت  همی  خواب  و غنومن  بی ط...