اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قوب

نویسه گردانی: QWB
قوب . (ع اِ) چوزه ٔ مرغ . (فهرست مخزن الادویه ). چوزه . (منتهی الارب ). جوجه . فَرخ . (از اقرب الموارد). ج ، اقواب . و به همین معنی است این مثل : تخلصت قائبة من قوب او قابة من قوب ؛ یعنی بیضه از چوزه جدا شد. در حق شخصی گویند که از صاحب وحریف خود جدا گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بچه ٔ سگ آبی . (فهرست مخزن الادویه ).
- ام قوب ؛ داهیه و بلا. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
قوب . [ ق َ ] (ع مص ) گریختن . || نزدیک آمدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از اضداد است . || زمین کندن . || ...
قوب . [ ق ُ وَ ] (ع اِ) پوست بیضه . (منتهی الارب ). قشورالبیض . (اقرب الموارد). قشرالبیض وبه فارسی پوست سخت تخم مرغ . (فهرست مخزن الادویه ...
ام قوب . [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع) (اقرب الموارد). || مرغ خانگی . (از المرصع).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.