اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قور

نویسه گردانی: QWR
قور. [ ق َ ] (ع مص ) بر سر هر دو پای رفتن تا آواز آن شنیده نشود. || فریب دادن شکار را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || گرد بریدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گرد بریدن چیزی را. (آنندراج ). || خسته کردن زن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکستن و کندن چشم را. قار الرجل فلاناً؛ قَفَاءَ عینه . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
غور تهامة. [ غ َ رِ ت ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به غَور (زمین نشیب جانب مغرب از تهامة) شود.
غور فلسطین . [ غ َ رِ ف َ ل ِ / ف ِ ل َ ] (اِخ ) رجوع به غور (جایی پست زمین میان قدس و حوران ) شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.