اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قور

نویسه گردانی: QWR
قور. (اِ) بر وزن مور، پنبه را گویند و به عربی قطن خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به قَور شود. || بمعنی خصیه هم آمده است . (برهان ) (ناظم الاطباء). ظاهراً محرف غور = غر (دبه خایه ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به غر شود. || گره و برآمدگی در اعضا و غیر آن را نیز گفته اند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || نشانه ای که در بلندی گذارند جهت تیر انداختن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
غور تهامة. [ غ َ رِ ت ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به غَور (زمین نشیب جانب مغرب از تهامة) شود.
غور فلسطین . [ غ َ رِ ف َ ل ِ / ف ِ ل َ ] (اِخ ) رجوع به غور (جایی پست زمین میان قدس و حوران ) شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.