گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کابره نویسه گردانی: KABRH کابره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) ۞ شهری به سودان بر ساحل نیجر نزدیک تنبکتو. (ابن بطوطه ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی کعبرة کعبرة. [ ک َ ب َ رَ ] (ع مص ) بریدن بوسیله ٔ شمشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). منه کعبره بالسیف کعبرة. (ناظم الاطباء). || (ص ) زن عجمی ... کعبرة کعبرة. [ ک ُ ب ُ رَ ] (ع اِ) هرچیز سرگنده ای که از گندم وقت پاک کردن دور کنند. کُزل . || سراستخوانها. || گره بندهای زراعت . (منتهی الارب... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود