اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاتب

نویسه گردانی: KATB
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) مولانا صدر ۞ مردی آشفته روزگار بود و بیشتر اوقات خود را صرف خدمت اتراک میکرد ولی اگر لوندئی میسر میشد نه از خط و نه از شعر یاد می آورد و شراب او را چنان مغلوب ساخته بود که به هیچ کار اختیار نداشت . این مطلع ازوست :

مطلع


هرگز دل ما را بغمی شاد نکردی
کشتی دگران را و مرا یاد نکردی .
در شهر هرات فوت شد. (ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 44).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) احمدبن یحیی بن جابر ابن داود البلاذری . رجوع به احمدبن یحیی ... و ریحانة الادب ج 3 ص 330 شود.
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) بدیع. طرادبن علی بن عبدالعزیز ابوفراس السلمی الدمشقی . رجوع به بدیع (کاتب ) و طرادبن علی شود.
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) تاج الدین یحیی بن منصوربن جراح کاتب منشی مکنی به ابوالحسن از فضلای ادبا و ادبای فضلا بود و مدتی در دیار مصر زیسته و...
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) (پهلوان ...) مترجم مجالس النفائس آرد: هم اشعار و مصنفات آن حضرت ۞ (امیر علیشیر) را کتابت میکند و این مطلع از اوست : ع...
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ )حسن بن مفضل بن سهلان رامهرمزی مکنی به ابومحمد از اکابر و اعیان شیعه و وزراء سلطان الدوله ٔ دیلمی (404 - 415) و از جمله ٔ...
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) حسین بن اسحاق . رجوع به ابن کرنیب و ریحانة الادب ج 3 ص 333 شود.
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) عبدالحمیدبن یحیی بن سعد العامری (متوفی 132 هَ . ق .). وی عالم بادب و از ائمه ٔ کتاب و از اهل شام بود. بدو در بلاغت مث...
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) عبداﷲبن مقفع. رجوع به عبداﷲبن مقفع و ریحانة الادب ج 3 ص 334 شود.
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) علی بن جعفربن علی معروف به ابن القطاع . رجوع به ابن قطاع ابوالقاسم و ریحانة الادب ج 3 ص 334 شود.
کاتب . [ ت ِ ](اِخ ) علی بن هلال معروف به ابن البواب . رجوع به ابن بواب در همین لغت نامه و ریحانة الادب ج 3 ص 334 شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.