کارو
نویسه گردانی:
KARW
کارو. (اِ) نام مرغی است که اغلب در کنار آب نشیند و آن را به عربی حباری گویند و تخم او رانیز کارو نامند. (لسان العجم شعوری ج 2 ورق 255).
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کار و مکار. [ رُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح کشاورزی زمین زراعتی که نیم آن در سالی و نیم دیگر سال بعد کاشته میشود.
کار و کیائی . [ رُ ] (حامص مرکب ) رجوع به کار و کیایی شود.
کار و کیایی . [ رُ ](حامص مرکب ) کارکیایی . پادشاهی . امیری : طاقت آن کار و کیایی نداشت کز غم کار تو رهایی نداشت . نظامی .چو وقت آن نماند پادش...
کار و کاچار. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کار و لوازم آن . کار و اسباب کار : تا میان بسته اند پیش امیردر تک و تاز کار و کاچارند. ناصرخسرو (دیو...
کار و کاسبی . [ رُ س ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کار. شغل . کسب .
بی کار و بی عار. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بی کاره . که هیچ کار ندارد و از بی کاری عار ندارد. ولگرد . عاطل و باطل . (یادداشت مؤلف ).