گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کارو نویسه گردانی: KARW کارو. [ رُ ] (اِخ ) ۞ (الم ماری ) فیلسوف روحی و اخلاقی فرانسه ، متولد در «پوآتیه » ۞ (1826 - 1887). وی عضو آکادمی فرانسه بود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی کار و مکار کار و مکار. [ رُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح کشاورزی زمین زراعتی که نیم آن در سالی و نیم دیگر سال بعد کاشته میشود. کار و کیائی کار و کیائی . [ رُ ] (حامص مرکب ) رجوع به کار و کیایی شود. کار و کیایی کار و کیایی . [ رُ ](حامص مرکب ) کارکیایی . پادشاهی . امیری : طاقت آن کار و کیایی نداشت کز غم کار تو رهایی نداشت . نظامی .چو وقت آن نماند پادش... کار و کاچار کار و کاچار. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کار و لوازم آن . کار و اسباب کار : تا میان بسته اند پیش امیردر تک و تاز کار و کاچارند. ناصرخسرو (دیو... کار و کاسبی کار و کاسبی . [ رُ س ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کار. شغل . کسب . بی کار و بی عار بی کار و بی عار. [ رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بی کاره . که هیچ کار ندارد و از بی کاری عار ندارد. ولگرد . عاطل و باطل . (یادداشت مؤلف ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. ناشناس ۱۳۸۸/۰۶/۰۱ 0 0 نوید دهنده برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود