گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کاری نویسه گردانی: KARY کاری . [ رِ ](اِخ ) ۞ هری . شاعر و موسیقیدان انگلیسی که سرود ملی انگلیسی ها: «خدا شاه را نجات دهد» ۞ بدو منسوب است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی سر کاری (عامیانه) صفت مشغولیت بیهوده ای است که تنها برای منحرف کردن توجه شخص نسبت به امری دیگر به وی ارجاع می شود. شب کاری شب کاری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) عمل شب کار. رجوع به شب کار شود. بی کاری بی کاری . (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی کار. بی شغلی . (ناظم الاطباء). عزل . (منتهی الارب ). کار نداشتن : که از داد و بی کاری و خواسته خروشد بم... شکن کاری شکن کاری . [ ش ِ ک َ ] (حامص مرکب ) سخن بیهوده و بیمعنی گفتن . (ناظم الاطباء). حرف بی صرفه و محل گفتن . (برهان ). || کارشکنی کردن . (برهان )... سفت کاری سفت کاری . [ س ِ ] (حامص مرکب ) مقابل نازک کاری در بنایی . (یادداشت مؤلف ). محکم کاری . غال کاری غال کاری . (حامص مرکب ) در تداول عامه به معنی تجزیه ٔ طلا از خاک و چیزهای دیگر بکار میرود. فحش کاری فحش کاری . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) به یکدیگر دشنام گفتن ، و بیشتر بصورت «فحش و فحش کاری » به کار رود. سکه کاری سکه کاری . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) کار سکه کردن . عمل سکه زدن : به دستور مقرر در اشرفی و عباسی سکه کاری نمایند. (تذکرة الملوک ص ... سیه کاری سیه کاری . [ ی َه ْ ] (حامص مرکب ) کنایه از ظلم و شوخی . (آنندراج ) (غیاث ) : در سیه کاری چو شب روی سپیدآرم چوصبح پس سپید آید سیه خانه به شب... شاه کاری شاه کاری . (حامص مرکب ) شاگاری . سخره کاری . بیگاری . رجوع به شاکاری شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود