اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاک

نویسه گردانی: KAK
کاک . (اِخ ) نام قلعه ای است در آذربایجان . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : سلطان پس از غلبه بر گرجیان بدفع او رفت و قلاع مستحکمه ٔ او مثل شکان و علی آباد را مسخر ساخت و قلعه ٔ کاک را پس از سه ماه محاصره گرفت . (تاریخ مفصل ایران عباس اقبال ص 129). و سلطان ارسلان با سپاه فراوان متوجه دفع کافران گشته در نواحی قلعه ٔ کاک جنگی سهمناک واقع شد. (حبیب السیر چ 1 تهران ). سلطان ارسلان و اتابک ایلدگز به حرب او رفتند در حدود قلعه ٔ کاک جنگ کردند و مظفر شدند. (تاریخ گزیده ص 471).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کاک . (اِ) مرد که در مقابل زن است . (برهان ). به لغت ماوراءالنهر مرد باشد. (لغت نامه ٔ اسدی ) : همه چون غول بیابان همه چون مار صلیب همه بو...
الی کاک . [ اَ ] (اِ مرکب ) آلوکک . الیکک . آلبالوی جنگلی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به الیکک شود.
خانجه کاک . [ ج َ ] (اِخ ) موضعی است واقع در 29 هزارگزی جنوب شرق شهر قندهار و بین خط 65 درجه و 31 دقیقه و 47 ثانیه ٔ طول البلد شرقی و خط 31 ...
کعک . [ ک َ ] (معرب ، اِ) کاک (این کلمه معرب کاک است ). نان خشک که از آرد خشکه بی شیر و روغن پخته شود. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.