اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کآن

نویسه گردانی: KʼAN
کآن . (موصول + ضمیر اشاره ) گاه در رسم خط فارسی «که ٔ»موصول با اسم اشاره ٔ آن یا این یا برخی از حروف اضافه یا ضمایر به صورت کاف تنها درمی آید و با کلمه ٔ پس از خود ترکیب می شود بدینسان : کان ، کاین ، کز، کش ، کت (که آن ، که این ، که از، که اش ، که ات ) :
و آن شب تیره کآن ستاره برفت
و آمد از آسمان بگوش تراک .

خسروانی .


از او گر نوشته بمن بر بدیست
نگردد بپرهیز کآن ایزدیست .

فردوسی .


ز توران و از هند و از چین و روم
ز هر کشوری کآن بد آباد بوم .

فردوسی .


بسی راغ کآن رزمگاه من است
به هر سو نشان سپاه من است .

فردوسی .


کسی را کآن سخن در گوش رفتی
گر افلاطون بدی از هوش رفتی .

نظامی .


بجان تا بدین گنگ بار از شگفت
چه بینیم کان یاد باید گرفت .

اسدی .


مبر گفت غم کآن کنم کت هواست
به هر روی فرمان و رایت رواست .

اسدی .


و رجوع به «که »و «آن » شود. || (پسوند) کان در کلمه ٔ نیاکان بر خلاف تصور برخی علامت جمع نیست بلکه فقط «ان » علامت جمع است و «ک » دنباله ٔ کلمه ٔ نیا است که در پهلوی نیاک ۞ و جمع آن نیاکان بوده است . رجوع به کلمه ٔ نیا در برهان و حواشی آقای دکتر معین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کان سرخ . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 18هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو خلیل آباد به ده ...
زره کان . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاهوست که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)...
پیله کان . [ ل َ / ل ِ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین بخش رزن [ رَ زَ ] شهرستان همدان واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ رزن و 2 هزارگزی ج...
ادره کان . [ ] (اِخ ) (قریه ٔ...) قریه ای بمسافت کمی در شمال مرو است .
باده کان . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است به شش فرسنگ ونیمی جنوب شهر خفر. (فارسنامه ٔ ناصری ).
فقیه کان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزاب شهرستان سنندج ، دارای 25 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کان یسار. [ی َ ] (ص مرکب ) توانگر و مالدار. || صاحب جمعیت بسیار. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بکنایت یعنی بسیار بخشنده ، مثل کان ...
گشنه کان . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی مغرب اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ).
گشنه کان .[ گ ُ ن َ ] (اِخ ) پنج فرسنگی مشرق شیراز محصول شتوی آن دیمی است و صیفی آن از آب چاه اندک شور و تنباکوی آن شهرتی دارد. (فارسنا...
گندم کان . [ گ َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان ایرانشهر که در 4000گزی جنوب ایرانشهر و 3000 گزی شوسه ٔ ایرانشهر به بمپور و...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.