اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کاواک

نویسه گردانی: KAWʼK
کاواک . (ص ) (از: کاو (کاویدن ) + اک پسوند اسم فاعل و اسم مفعول ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). خالی و تهی و پوچ و بی مغز. (ناظم الاطباء). میان خالی و پوچ و بی مغز. (برهان ) :
بجز عمود گران نیست روز و شب خورشش
شگفت نیست ازو گر شکمش کاواک است .

لبیبی .


- میان کاواک ؛ میان تهی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حفره، گودال، چاله، برگردان برای واژه انگلیسی‌"cavity".
درون کاواک . [ دَ ] (ص مرکب ) اجوف . جوفی . (منتهی الارب ). میان تهی . توخالی . مقابل توپر.
میان کاواک . (ص مرکب ) پوک .اجوف . مجوف . میان تهی . میان خالی . توخالی . (یادداشت مؤلف ): هشم ؛ شکستن نان خشک و هرچیز خشک و میان کاواک .(منتهی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.