اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کباب انداختن

نویسه گردانی: KBAB ʼNDʼḴTN
کباب انداختن . [ ک َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) کباب پختن . (بهار عجم ) (آنندراج ). کباب افکندن . قرار دادن گوشت به قطعات کرده بر آتش بقصد برشته و بریان شدن :
حسن می خواهند مستان را به شمع و گل چه کار
هر که روشن کرده آتش ما کباب انداختیم .

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


اگر قبول نداری که بی تو چون داغم
بیا به سینه ٔ سوزان من کباب انداز.

میرزا صائب (از آنندراج ).


اگر چه عشق نداردز من فسرده تری
توان به سینه ٔ گرمم کبابها انداخت .

میرزا صائب (از بهار عجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.