گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کبد نویسه گردانی: KBD کبد. [ ک َ / ک َ ب َ ] (ص ) گوشت آور و فربه . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). فربه باشد که در مقابل لاغر است . (برهان ) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی کبد (kabed) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: سوشیک suŝik (پهلوی).**** فانکو آدینات 09163657861 کبد چرب کبد چرب ((به انگلیسی: fatty liver)) با تجمع چربی در سلولهای کبدی و التهاب کبد مشخص میشود. این حالت ممکن است در افرادی که الکل مصرف میکنند ایجاد شود... زاویه ٔ کبد زاویه ٔ کبد. [ ی َ / ی ِ ی ِک َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جگرگوشه . (دهار). زایده ٔ کبد زایده ٔ کبد. [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ک َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زائدة الکبد. پاره ای از جگر جدا متعلق بدان . اوالصواب بالراء و آن را زیادة الکب... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود