اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کبد

نویسه گردانی: KBD
کبد. [ ک َ ب ِ ] (اِخ ) کوهی است سرخ مر بنی کلاب را. || سر کوهی است مر غنی را. (منتهی الارب ).
- کبدالحصاة ؛ شاعری است . (منتهی الارب ).
- کبدالوهاد ؛ موضعی است به سماوه . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
(kabed) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: سوشیک suŝik (پهلوی).**** فانکو آدینات 09163657861
کبد چرب ((به انگلیسی: fatty liver)) با تجمع چربی در سلولهای کبدی و التهاب کبد مشخص می‌شود. این حالت ممکن است در افرادی که الکل مصرف می‌کنند ایجاد شود...
زاویه ٔ کبد. [ ی َ / ی ِ ی ِک َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جگرگوشه . (دهار).
زایده ٔ کبد. [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ک َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زائدة الکبد. پاره ای از جگر جدا متعلق بدان . اوالصواب بالراء و آن را زیادة الکب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.