اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کبک مثال

نویسه گردانی: KBK MṮAL
کبک مثال . [ ک َ م ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کبک . چون کبک :
بر سر سبزه ٔ باغ رخ من کبک مثال
زار نالید که کبکان سرایید همه .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.