اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کبود

نویسه گردانی: KBWD
کبود. [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کبد [ ک َ /ک ِ ] و کَبِد و این قلیل است . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
تپه کبود. [ ت َپ ْ پ َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان است که در سی و شش هزارگزی باختر تویسرکان و چهارهزارگزی شمال راه...
تپه کبود. [ ت َپ ْ پ َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است که در بیست و چهار هزارگزی شمال باختری کرمانشاه ...
تخت کبود. [ ت َ ک َ ] (اِخ ) گودنرگسی . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به گودنرگسی شود.
چقا کبود. [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوندپور بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 23 هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد و 2هزارگزی سیاسیا و...
چقا کبود. [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 6 هزارگزی شمال کرمانشاه و باختر راه شوسه ٔ کرمانشاه...
چقا کبود. [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 21 هزارگزی شمال باختری چوار و 21 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ ایلام به ش...
چم کبود. [ چ َ ک َ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: مزرعه ای است که درسه فرسخی مغرب نهاوند، در کنار رودخانه ای که از تویسرکان به نهاوند...
چم کبود. [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام که در 18 هزارگزی جنوب خاوری آبدانان ، کنار راه مالرو ایلام به آبدانان و...
کبود پشت . [ ک َ پ ُ ] (ص مرکب ) که پشت کبود دارد. || (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (آنندراج ) (برهان ). آسمان . (مجموعه ٔ مترادفات ). و رجوع...
کبود دره . [ ک َ دَ رَه ْ ] (اِخ ) از دیه های الجبل بوده است به قم . (تاریخ قم ص 136).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۹ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.