اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کبیر

نویسه گردانی: KBYR
کبیر. [ک َ ] (اِخ ) لقبی بود که مجلس شورای ملی در جلسه ٔ سه شنبه 31 خرداد 1338 برای رضا شاه پهلوی تصویب کرد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اعشی کبیر. [ اَ شا ک َ] (اِخ ) همان شاعر معروف عرب موسوم به میمون بن قیس است . دیوان او را ابوسعید سکری و ابوعمرو شیبانی و اصمعی و ابن الس...
بارس کبیر. [ س ِ ک َ ] (اِخ ) همان بارس باشد. رجوع به بارس و احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 386-387 شود.
جعده ٔ کبیر. [ ج َ دَ ی ِ ک َ ] (اِ مرکب ) جعده ٔ بستانی . رجوع به جعدة شود.
لبلاب کبیر. [ ل َ لا ب ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ قسوس . حبل المساکین . لبلاب بزرگ . رجوع به لبلاب شود: عصاره لبلاب بزرگ اندر بینی ...
تریاق کبیر. [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معجونی است مرکب از هفتاد ادویه و این را تریاق فاروق نیز گویند. دافع جمیع زهرها و ...
جاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) ۞ جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغ...
برتانی کبیر. [ ب ِ رِ ی ِ ک َ ] (اِخ ) بریتانیای کبیر. رجوع به بریتانیا شود.
برتمان کبیر. [ ب ُ ت ُ ن ِ ک َ ] (اِخ ) ۞ بندری است به اسپانیا. و رجوع به الحلل السندسیة ص 112 شود.
اشتقاق کبیر. [ اِ ت ِ ق ِ ک َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشتقاق کبیر آن است که دو کلمه در حروف با هم متحد باشند ولی در ترتیب موافق نباشند، م...
اطریفل کبیر. [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اطریفل بزرگ شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.