اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کت

نویسه گردانی: KT
کت . [ ک َ ] (اِ) کتف . شانه . (ناظم الاطباء). دوش . کفت . بالای بازو و زیردوش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کتف و شانه شود.
- از کت افتادن ؛ سخت تنها و مانده شدن از بسیاری کار و سنگینی آن . (یادداشت مؤلف ).
- کت بسته ؛ که دو دست از پشت بسته . به طناب دو دوش بسته بسبب جرمی که کرده باشد تا نگریزد :
که گمان داشت که این شور بپا خواهد شد
هر چه دزد است ز نظمیه رها خواهد شد
دزد کت بسته رئیس الوزرا خواهد شد.

ایرج میرزا.


- کت کسی را از (به ) پشت بستن ؛ در فضیلتی و بیشتر در رذیلتی بر وی فایق بودن . بر او سبقت داشتن . کنایه از چیره شدن باشد بر کسی .
- کت کسی را بوسیدن ؛ به تفوق او اذعان کردن . به پیشی و بیشی او مقر و معترف آمدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
|| استخوان پهنی که بر دوش گوسفند و دیگر ستور است . پاروی گوسفند. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خانه کت بکر. [ ن ِ ک ِ ب ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خیر (ماه فرخان ) بخش اصطهبانات شهرستان فسا، واقع در 48 هزارگزی شمال باختر اصطهبان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.