کتب . [ ک ُ ] (ع اِ) کُتُب . ج ِ کتاب . کتابها. مجموعه های خطی و چاپی . (فرهنگ فارسی معین )
: این چنین بزم از همه شاهان کرا اندرخور است
نامه ٔ شاهان بخوان و کتب پیشینان بیار.
فرخی .
ولیکن اوستادان مجرب
چنین گفتند در کتب اوایل .
منوچهری .
نه اندرکتب ایزد مجملی ماند
که آن نشنیدم از دانا مفسر.
ناصرخسرو.