گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کثر نویسه گردانی: KṮR کثر. [ ک َ / ک ُ ۞ ] (ع مص ) چیره شدن بر قوم به بسیاری . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چیره و غالب شدن بر کسی در بسیاری . (ناظم الاطباء). ببسیاری غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی کسر برخه، پارهای از هر چیز، جزوی از کلّ کسر بَرخه از برخ به چم شماری.رد این واژه در برخی دیده می شود. کسر این واژه عربی است و پارسی آن این است: پاسیز pâsiz (سغدی: paseż) **** فانکو آدینات 09163657861 کسر آصف کسر آصف . [ ک َ رِ ص ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان . کوهستانی و سردسیر است و 362تن سکنه دارد. (فرهنگ جغراف... کسر کردن کسر کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کم کردن . کاستن . صورت کسر صورت کسر. [ رَ ت ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام رقم زبرین عدد نمایش دهنده ٔ کسر متعارف و نام عدد زیرین رامخرج کسر نامند (مقابل مخرج ک... کسر آوردن کسر آوردن . [ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) باقی دار شدن . کمبود یافتن . کمبود پیدا کردن : از پول صندوق صدتومان کسر آورده است . کسر گذاشتن کسر گذاشتن . [ ک َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کم گذاشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به کسر و کسر کردن شود. بی کم و کسر بی کم و کسر. [ ک َ م ُ ک َ ] (ص مرکب ،ق مرکب ) کامل . بی نقصان . بی هیچ کمی . بی هیچ کاهش . شبیر به کسر ب این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود