اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کخ کخ

نویسه گردانی: KḴ KḴ
کخ کخ . [ ک ِ ک ِ / ک َ ک َ / ک َخ خ ک َخ ْ خِن ْ / ک َخ ْ خِن ْ ک َخ ْ خِن / ک َ خ ِ ک ِ خ ِ ] (ع اِ) کلمه ای است که بدان کودک رازجر کنند تا از چیزی که اراده ٔ تناول آن دارد بازایستد و کذا عند التقذر من شی ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و قیل کلمه اعجمیة عربتها العرب . (منتهی الارب ). و رجوع به کِخکِخ ماده ٔ قبل و رجوع به کخ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
کخ کخ کردن . [ ک ُ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرفه کردن . سرفیدن . سرف سرف . || خنده زدن . خنده کردن به آواز. || حال صوفیان یافتن . قول و ...
کخکخ . [ ک ُ ک ُ ] (اِ صوت ) صدا و آواز سرفه کردن . (برهان ). آواز سرفه کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). آواز سرفه . (غیاث اللغات ). سرفه ک...
کخکخ . [ ک ُ ک ُ] (اِ) حراره بود و حال صوفیان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). حراره . (لغت نامه ٔ حافظ اوبهی ). قول . تصنیف ترانه . زجل . موشح ....
کخکخ . [ ک ِ ک ِ ] (اِ صوت ) کلمه ای است که آنرا در وقت نفرت فرمودن از چیزی گویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کخ شود.
هایدِماری کُخ (به آلمانی: Heidemarie Koch) زادهٔ ۱۷ دسامبر ۱۹۴۳ در مرزبورگ – درگذشتهٔ ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲) ایران‌شناس اهل آلمان بود. او کتابِ از زبان داری...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.