اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کدخدا شدن

نویسه گردانی: KDḴDʼ ŠDN
کدخدا شدن . [ ک َ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زن گرفتن . تأهل کردن . بَضع. (یادداشت مؤلف ). شوهر شدن :
چنان کودک نارسیده بجای
یکی زن گزین کردو شد کدخدای .

فردوسی .


|| با زن باکره آرمیدن شوی . (یادداشت مؤلف ).
- کدخدا شدن داماد ؛ برداشتن شوی بکارت زن را. (از یادداشت مؤلف ).
- کدخدا شدن دختر ؛ برداشتن شوی بکارت او را. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.