کدخدا کردن
نویسه گردانی:
KDḴDʼ KRDN
کدخدا کردن . [ ک َ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کدخدا قرار دادن . || داماد کردن . عریضه ٔ اخلاص آیین بخدمت اشرف نوشته چون در هرات پسرش را کدخدا می کرد طوی الوشی ارسال داشته بود. (عالم آرا از فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.