 
        
            کر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        KR
    
							
    
								
        کر. [ ک ُ ] (اِ) برنج . اُرُز. (ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        کر. [ ک ُ / ک ُرر ] (اِخ ) نام  رودی  است  در فارس  و بر این  رودخانه امیر عضدالدوله ٔ دیلمی  پلی  بسته  است . (برهان ) (ناظم الاطباء). این  رود: از ح...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کر. [ ک ُ ] (اِ) مخفف  کُرّه  است ، چه  از انسان  و چه  از حیوان  چنانکه  در ولایتی که  ملخ  آمده  و برای  تغییر فصل  آرام  گرفته  یا در زیربرف  مانده...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کر. [ ک ُرر ] (ع  اِ) پیمانه ٔ خواربار که  مر اهل  عراق  راست . ج ، اَکرار. (منتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد). واحد وزن  معادل 120...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کر . ( ک ُ ) : در زبان لری به معنی پسر 
در گویش لری مردم ممسنی پسر را گویند
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کِ ر. کنار  در گویش کازرونی. مانند کر دلم کر گوشم (ع.ش)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        kor که در کردی، لری و لکی به معنی پسر است، در سنسکریت کور kur بوده به معنی کننده، انجام دهنده. ***فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کر. [ ک ُرر ] (اِخ ) در کتب  رجال  شیعی  رمز است  اصحاب  امام  حسن  عسکری  علیه السلام  را. (یادداشت  مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کر. [ ک َرر ] (ع  اِمص ) برگشت . رجوع . عود: افناه  کر اللیالی  و النهار؛ فانی  کرد آن  را عود شب  و روز و بازگشت  آن  بارها. (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کر. [ ک َرر ] (ع  مص ) حمله  کردن  بر کسی  و میل  نمودن  بدو. (از منتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء). میل  نمودن  و حمله  کردن . یقال : انهزم  عنه  ثم ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کر. [ ک َرر ] (ع  اِ) بند از پوست  خرما یا از برگ  آن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).  ||  رسن  که  بر درخت  به  او برآیند یا رس...