کراس
نویسه گردانی:
KRʼS
کراس . [ ک ُ ] (اِ) پرنده ای باشد سیاه و سفید که بر کنار آب نشیند و دم جنباند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کراش . کراک . دم جنبانک . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کراس . [ ک َ ] (اِ) در اصطلاح خطاطان ، کرسی . (از فرهنگ فارسی معین ) : اصول و ترکیب ، کراس و نسبت ، صعود و تشمیر، نزول و ارسال . (اصول خطوط ست...
کراس . [ ک ُرْ را ] (ع اِ) جزوی از کتاب که غالباً محتوی هشتاد برگ است . ج ، کَراریس . (از اقرب الموارد). رجوع به کُرّاسة شود. || ج ِ کُرّاس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کراث .[ ک َ ] (ع اِ) درختی بزرگ که در کوههای طایف روید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واحد آن کَراثة است . (از اقرب ا...
کراث . [ ک َرْ / ک ُرْ را ] (ع اِ) به اقسام تره اطلاق شود. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از تره و گندنا. (منتهی الارب ). نوعی تره که گندنا گو...
تره. کراث، گندنا.
کراث . [ ک َرْ / ک ُرْ را ] (ع اِ) به اقسام تره اطلاق شود. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از تره و گندنا. (منتهی الارب ). نوعی تر...