اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرانه شدن

نویسه گردانی: KRʼNH ŠDN
کرانه شدن . [ ک َ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مردن . (یادداشت مؤلف ) : و احمد بگفت خوارزمشاه را که بی تو چه کردم هرچند به تن خویش مشغول بود و آن شب کرانه خواست شد. گفت احمد من رفتم نباید که فرزندانم را از این بد آید. (تاریخ بیهقی ). زندگانی شما به فرمان اوست و چون کرانه شوید بازگشت بدوست و حشر و قیامت خواهد بود و سؤال و جواب و ثواب و عقاب . (تاریخ بیهقی ). یازده روز بخسبید و پس کرانه شد. (تاریخ بیهقی ).
- به آن جهان کرانه شدن ؛ مردن . (یادداشت مؤلف ). به سرای باقی پیوستن : و او [ ابوالعباس ] سه سال خلافت کرد و به آن جهان کرانه شد. (کتاب النقض ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.