گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کربه نویسه گردانی: KRBH کربه . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) دکان . (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلبه . کربق . (فرهنگ فارسی معین ) : هم از بامدادان در کربه بست به از سود و سرمایه دادن ز دست . سعدی (از فرهنگ سروری ).رجوع به کلبه ، کربج و کربق شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی کربه کربه . [ ک َ ب َ / ب ِ ] (اِ) مرغی است که آن را سبزک می گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کلاغ سبز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به... کربه کربه . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) رستنی و گیاهی که آن را خورند و به عربی حلف گویند. (برهان ) (آنندراج ). گیاهی مأکول . (ناظم الاطباء). || نی ... کربة کربة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) جای رفتن آب در وادی و آب راهه ٔ آن . ج ، کِراب . || و فی المثل :الکراب علی البقر و یقال الکلاب علی البقر؛ یضرب ... کربة کربة. [ ک َ رَ ب َ ] (ع اِ) چوب خانه که در آن سر ستون خانه درکنند. (منتهی الارب ). مغاکچه ای که سر ستون خانه در آن است . ج ، کَرب . (از ا... کربة کربة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) اندوه دم گیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ، کُرَب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کربة کربة. [ ک ُ ب َ ] (اِخ ) لقب محمودبن سلیمان قاضی بلخ است . (منتهی الارب ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود