اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرد

نویسه گردانی: KRD
کرد. [ ک َ / ک ِ ] (اِمص ، اِ) ۞ کردار که کار و عمل و به فعل آوردنیها باشد اعم از نیک و بد. (برهان ) (آنندراج ). کار. عمل . فعل . (ناظم الاطباء). کرده . کردار. (یادداشت مؤلف ) :
پشیمان شد از کرد خود شهریار[ هرمز ]
وز آن پنبه و جامه ٔ پرنگار.

فردوسی .


گزین کرد از آن فیلسوفان روم
سخنگوی و بادانش و پاک بوم
بجای آمد از موبدان شست مرد
زدوده روان و خرد را به کرد.

فردوسی .


فضل و کرم کردتوست جود و سخا ورد توست
دولت شاگرد توست جوهر عقل اوستاد.

منوچهری .


چنانکه آدم از کرد خود پشیمان شد
ز کردهای خود امروز ما پشیمانیم .

مسعودسعد.


کرد پیش آر و گفت کوته کن
با چنین گفت کرد همره کن .

سنایی .


هر آنچه گفت همه گفت اوست مستحسن
هر آنچه کرد همه کرد اوست مستحکم .

سوزنی .


و ما را به کرد خویش مأخوذ و متهم و معاتب و معاقب گرداند. (سندبادنامه ص 79).
ز کرد خویش بی تدبیر گشتم
درین زندان که هستم پیر گشتم .

نظامی .


تو معذور داری به انعام خویش
اگر زلتی آید از کرد من .

سعدی .


|| شغل . || خدمت . || هر فعل خواه نیک و یا بد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کرد و خورد. [ ک ِ دُ خوَرْ / خُرْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، کردی خوردی . تلاش روزانه صرف معاش روزانه بی اضافه و پس انداز. رجوع...
بارانی کرد. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه که در 13500 گزی شمال خاوری نقده در مسیر شوسه ٔ محمدیار به اروم...
ساسان کرد. [ ن ِ ک ُ ] (اِخ ) لقب ساسان بن بهمن است . (شرح مقامات حریری مطرزی چ سنگی 1273 ص 39 بنقل دکتر معین در حاشیه ٔ برهان ). رجوع ب...
ینگجه کرد. [ ی ِ گ ِ ج َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یکانات بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در 44هزارگزی شمال باختری مرند، با 228 تن سکنه ....
زاویه ٔ کرد. [ ی َ ی ِ ک ُ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کیوی از بخش سنجید شهرستان هروآباد. واقع در 14هزارگزی شمال مرکزی بخش کیوی و 10هزارگزی...
شهرآباد کرد. [ ش َ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد است و 259 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
کرد فناخسره . [ ک َ دُ ف َن ْنا خ ُ رَ ] (اِخ ) شهری است در نیم فرسنگی شیراز از بناهای ملک عضدالدولة ابوشجاع بن رکن الدین ابی الحسن علی بن بو...
شاه آباد کرد. [ دِ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه شهرستان بجنورد. دارای 442 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، بنشن ...
کرد ملایعقوب . [ ک ُدِ م ُل ْ لا ی َ ] (اِخ ) رجوع به کرد شاه رودبار شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.