اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کردی

نویسه گردانی: KRDY
کردی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب به قوم کرد. (از یادداشت مؤلف ). || لهجه ٔ کرد. (یادداشت مؤلف ). زبان کردان . (فرهنگ فارسی معین ). || نیم تنه ای که در قدیم روی قبا می پوشیدند و آن یا آستین نداشت و یا دارای آستینی کوتاه و نیز گاه بلند و تمام آستین بود و در این صورت آن را «کدبی » می گفتند. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کردی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر است و 458 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کردی کلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است در ناتل رستاق از ناحیه ٔ نور مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 111 و ترجمه ٔ آن ص 149).
کردی جنوبی southern kurdish (به کردی: کردی خوارین)، یکی از سه شاخه اصلی زبان کردی می باشد که در استان های کرمانشاه، ایلام و بخشی از استان کردستان ایرا...
کردی خوردی . [ک ِ خوَرْ / خُرْ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، بی پس انداز که از حاصل کار تنها معاش گذراند و پس انداز نتواند کرد. (یادداشت مؤلف )....
شیخم کردی . [ ] (اِخ ) (منلا) اوراست : شرح رسالة الحوراء و الزوراء دوانی و آنرا درسال 1018 هَ . ق . تمام کرده است . (از کشف الظنون ).
پنجه ٔ کردی . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آهنگی از موسیقی .
گریبان کردی . [ گ ِ ن ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) نوعی از پوشش اهل ولایت و بعضی گویند جامه ای است که پیش از زمستان در فصل پائیز پوشند و چون زمستان...
جان کردی کندن . [ ن ِ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سخت جان بودن . مقاومت کردن در حوادث .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.