اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرک

نویسه گردانی: KRK
کرک . [ ک َ ] (اِ) ۞ مرغ خانگی و ماکیان باشد. (برهان ) (از آنندراج ). ماکیان را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). در مازندران ، دیلمان و گیلان مطلق مرغ خانگی را گویند. (یادداشت مؤلف ) :
از شیر تا به روبه و از یوز تا پلنگ
از کبک تا به کرکس و از کَرْک تا کَرَک .

کمال غیاث (از فرهنگ جهانگیری ).


|| کبک را نیز گفته اند و آن دو قسم باشد، دری و غیردری . دری بزرگتر و غیردری کوچکتر است . (برهان ) (آنندراج ). کبک . (فرهنگ جهانگیری )(ناظم الاطباء). || سرطان . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). خرچنگ . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ۞ || بمعنی مردم چشم هم بنظر آمده است . || شاخ درخت را هم گویند. (برهان ) (آنندراج ). || نامی است که در بم و نرماشیر به درخت استبرق دهند. عُشَر. غَلَبلَب . استبرق . (یادداشت مؤلف ). ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کرک نوح . [ ] (اِخ ) شهری به فلسطین . (نخبةالدهر دمشقی ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کرک جراس . [ ] (اِ) به لغت تنکابن ثیل است . (فهرست مخزن الادویه ).
کرک چسپان . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناتل رستاق ناحیه ٔ نور مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 111 و ترجمه ٔ آن ص 149).
کرک انداختن . [ک ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) کرک انداختن سخن یا گفتگو یا صحبت ، گرم شدن و ادامه یافتن آن . (یادداشت مؤلف ).
حسین آباد کرک . [ ح ُ س ِ دِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین شهرستان نهاوند. واقع در 15هزارگزی جنوب باختری شهر نهاوند و سه هزارگزی گیلان...
خز به پوست مودار تعدادی از پستانداران گفته می‌شود که اغلب فرآوری و رفو می‌شود تا به عنوان پوستین در لباس‌ها به کار رود. استفاده در پوشاک [ویرایش] ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.