کرم
نویسه گردانی:
KRM
کرم . [ ] (اِخ ) کرم و رونیز دو شهرک است در راه پسا. هوای آن معتدل است و [ دارای ] آب روان و جامع و منبر باشد و غله و میوه ، و بعهد اتابکی چون حادثه ٔ پرگ افتاد مگرایشان بی ادبی کردند، پس به غارت داد و خراب شد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 130). کرم و رونیز دو شهرک اند در راه فسا. هوایش معتدل است به گرمی مایل و آب روان دارد. (از نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 169).
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کرم آباد. [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 180 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ ی...
کرم آباد. [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد.جلگه ای و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ نورع...
کرم زدن . [ ک ِ زَ دَ ](مص مرکب ) افتادن کرم در میوه یا درختی و جز آن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرم افتادن و کرم زدگی شود.
کرم زدگی . [ ک ِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) کرم خوردگی . شپشه افتادگی . تسویس . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به کرم زدن و کرم افتادن شود.
کرم عهدی . [ ک َ رَ ع َ ] (حامص مرکب ) خوش خدمتی . (فرهنگ فارسی معین ) : به هندوستان خواجه را خدمتها کرده بود و کرم عهدی نموده در محنتش و چ...
کرم شعار. [ ک َ رَ ش ِ ] (ص مرکب ) خداوند همت و سخاوت و مردمی . (ناظم الاطباء).
کرم گستر. [ ک َ رَ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) گسترنده ٔ کرم . بخشش و جود کننده . (آنندراج ). نیکوکار. خیراندیش . مهربان . (ناظم الاطباء). سخی . جواد. (فر...
کرم نمای . [ ک َ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) کرم نماینده . کریم . بخشنده . مکرم : دریای کرم نمای صافی خورشید فرح فزای صائب .انوری (از فرهنگ ف...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.