کریب
نویسه گردانی:
KRYB
کریب . [ ک َ ] (اِخ ) بنوکریب از بطون هواره است و آن قبیله ای است از قبایل بربر. (از صبح الاعشی ج 1 ص 363).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کریب . [ ک َ ] (ع ص ) سخت اندوهمند. (منتهی الارب ). || (اِ) چوب نان پز که بدان نان را گرد سازند. || کعب از نی . || زمین کشتکار شیار کرده ...
کریب . [ ک َ ] (اِخ ) جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
کریب . [ ک ُ ] (اِخ ) ابن ابرهةبن الصباح بن مرثد الاصبحی . از تابعین است و در واقعه ٔ صفین با معاویه بود و در فتح مصر شرکت داشت و در 75 هَ ....