گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کزین نویسه گردانی: KZYN کزین . [ ک َ ] (مرکب از: ک ، مخفف که + ز، مخفف از + ین مخفف این ). که از این . (ناظم الاطباء) : بنام خداوند جان و خردکزین برتر اندیشه برنگذرد.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی کزین کزین . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کز. کجین . کژین . هرچیز ساخته شده ازابریشم خام . (ناظم الاطباء). رجوع به کژ و قز شود. کزین فروش کزین فروش . [ ک َ ف ُ ](نف مرکب ) کزین فروشنده . فروشنده ٔ ابریشم خام . (ناظم الاطباء). فروشنده ٔ چیزها که از ابریشم خام کنند. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. الهه ۱۳۹۵/۱۱/۱۵ 2 9 معنی شعر خرد رهنمای و خرد دلگشای مریم حبیبی ۱۳۹۹/۰۸/۱۰ 1 4 مخفف" کزین"" رهنما"" گر ""کوته" برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود