کس ء
نویسه گردانی:
KS ʼ
کس ء. [ ک ُس ْءْ ] (ع اِ) دنباله ٔ چیزی . ج ، اَکساء. || رکب کسأه ؛ برگردن آن افتاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
کس . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است به چهارفرسنگی جرجان برکوه . (یادداشت مؤلف ).
کُس کِش. قواد. دلّال محبت. (لغات عامیانه بقلم محمد علی جمالزاده). دیّوث . قلتبان. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جاکِش. (ناظم الاطباء). مترادف های این واژ...
آلت زن را گویند؛ در گفتار عامیانه.
کُس دَس
همان کُس دَست است و به فردی گفته می شود که دست و پا جلفتی / بی عرضه باشد.
kas: این واژه در پارتی: کژ kež (فرهنگ واژه های پارتی و مانوی ماری بویس)؛ در پهلوی: کچ kec و kas (فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی)؛ در سنسکریت: کس k...
کس ببو.( و یا "کس به بو ")، ( "ک" با آوای زیر و "ب" نخست بوی زبر )، (مازنی )، کس خل .
لقبی شبیه به کلمه لا مصب که همان عامیانه لا مذهب است. که به شخصی گفته میشود که پایبند به هیچ کدام از اصول انسانی نمیباشد.