کسر
نویسه گردانی:
KSR
کسر. [ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) پاره ٔ اندام یا اندام تام و وافر یا نیمه ٔ استخوان مع گوشت یا استخوان کم گوشت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || جانب و کرانه ٔ متصل به زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جانب خانه . (اقرب الموارد). || پاره ٔ پایین خیمه یا پاره ٔ فرودین خیمه که بر زمین نوردیده باشد. (منتهی الارب ). جزء پایین خیمه و آن جزء ازپایین خیمه که بر زمین نوردیده باشد. (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). یقال ارفع کسر الخباء. (اقرب الموارد). || کرانه و ناحیه . ج ، اکسار و کسور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- کِسر الصحراء ؛ هردو جانب دشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
|| استخوان بازو نزدیک آرنج و آن را کسر قبیح هم گویند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). استخوان ساعد نزدیک مرفق کقوله ولو کنت کسرا کنت کسر قبیح . (از اقرب الموارد). کسر قبیح ؛ استخوان بازو نزدیک آرنج . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کثر. [ ک ُ / ک ِ ] (ع اِ) بسیاری . یقال الحمد ﷲ علی القل و الکثر؛ ای علی القلیل و الکثیر. (منتهی الارب )؛ سپاس مر خداوند را در کمی و بسیاری ...
کثر. [ ک َ / ک ُ ۞ ] (ع مص ) چیره شدن بر قوم به بسیاری . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چیره و غالب شدن بر کسی در بسیاری . (ناظم ا...