گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کسی نویسه گردانی: KSY کسی . [ ک َ ] (حامص ) شخصیت . فردیت . آدمیت . (ناظم الاطباء). کس بودن . شخصیتی داشتن . در شمار مردم مهم بودن : هرکه او نام کسی یافت از آن درگه یافت ای برادر کس او باش و میندیش ز کس .سنائی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه واژه معنی تر زدن به کسی شخصیت کسی را به چالش کشیدن دل کسی ترکیدن 1- سخت غمگین یا آزرده شدن کسی به دلیل نگفتن درد و اندوه خود با دیگری و دلتنگی و افسردگی 2- بسیار ترسیدن کسی منبع: فرهنگ فشرده سخن- جلد نخست- ص 1046 بندال کسی شدن سیریش شدن ، پیگیری کردن موضوعی از کسی به طور مداوم و مکرر پی کسی آمدن پی کسی آمدن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َ م َ دَ ] (مص مرکب ) آمدن برای بردن کسی . بطلب کسی آمدن از جانب دیگری . || در دنبال کسی آمدن . پی کسی رفتن پی کسی رفتن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َرَ ت َ ] (مص مرکب ) طلبیدن او را رفتن . برای طلبیدن او رفتن از جانب دیگری . || مشایعت کسی کردن . از دنبال... خلف کسی شدن خلف کسی شدن . [ خ َ ل َ ف ِ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جانشین کسی شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). پی کسی آوردن پی کسی آوردن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َ وَ دَ ](مص مرکب ) رد پای او را تا جائی مشخص دنبال کردن . بسر کسی رسیدن بسر کسی رسیدن . [ ب ِ س َ رِ ک َ رَ/ رِ دَ ] (مص مرکب ) بحال او وارسیدن . (آنندراج ). پاگیر کسی شدن پاگیر کسی شدن . [ رِ ک َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) مبلغی بحساب او آمدن . گناهی بر او فرود آمدن . || بناخواست رنجی بر او فراز آمدن . از کسی بد گفتن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود