اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کعب غزال

نویسه گردانی: KʽB ḠZʼL
کعب غزال . [ک َ ب ِ غ َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکر پنیر. آب نبات . زبان بره . (یادداشت مؤلف ). نوعی از شکر پاره . (ناظم الاطباء). کعب الغزال :
ببین که میر معزی چه خوب می گوید
حدیث هیئت پینو وشکل کعب غزال .

انوری .


نشانه ٔ لگد گور باد سینه ٔ آنک
ز شاخ آهو دارد امید کعب غزال .

ظهیر فاریابی .


|| فانیذ بنزد پاره ای از طبیبان . (یادداشت مؤلف ) : یک من فانیذ که مراد از آن کعب غزال است . (از اختیارات بدیعی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.