کعر
نویسه گردانی:
KʽR
کعر. [ ک ُ ] (ع اِ) یک نوع خاربنی است فروهشته برگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ملاحظه کار. [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (ص مرکب ) محتاط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه رعایت جوانب کارها کند. بااحتیاط. حازم .
این واژه عربی ـ پارسی است و پارسی جایگزین، اینهاست: ویگراد vigrâd (پارتی: viqrâd)، داونگ dâveng (اوستایی: dâvengha)***** علی محمد عالیقدر 09163657861
مزارعه کار. [ م ُ رَ ع َ / رِ ع ِ ] (ص مرکب ) کسی که زمینی را از صاحب آن اجاره می کند ازبهر زراعت و زراعت شغل اوست . رجوع به مزارعه شود.
مداهنه کار. [ م ُ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) خوشامدگو. چاپلوس . ریاکار. || سهل انگار. ولنگار.
محافظه کار. [ م ُ ف َ ظَ / ف ِ ظِ ] (ص مرکب )آنکه بقای وضع موجود خواهد. (یادداشت مرحوم دهخدا).که با دگرگونیها و تغییر وضع موجود هم آواز نگردد.- ...
مجامله کار. [ م ُ م َ ل َ / م ُ م ِ ل ِ ] (ص مرکب ) کسی که چرب زبانی و تملق پیشه سازد. کسی که با مردم چرب زبانی کند. کسی که تملق بکار برد...
چَسبانه کار. رجوع شود به چسبانه. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی Collagist می باشد.
نادیده کار. [ دی دَ /دِ ] (ص مرکب ) نامجرب . که ورزیده و کاردیده نیست .
به فردی گفته می شود که با استفاده از انواع ملات ساختمانی، سرامیک (این واژه انگلیسی است) یا همان کاشی های سفالی را که در کوره های مخصوصی پخته شده است؛ ...
ترسیده کار. [ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) ترسیده گار. کسی که بترساند و ترس دهنده . (ناظم الاطباء).