اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلاه شکستن

نویسه گردانی: KLAH ŠKSTN
کلاه شکستن . [ ک ُش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از برگردانیدن گوشه ٔ کلاه باشد و نیز کج گذاشتن کلاه را بر سر گویند. (برهان ). برگردانیدن گوشه ٔ کلاه و کج گذاشتن کلاه . (ناظم الاطباء). کج گذاشتن کلاه بر سر. کج کردن گوشه ٔ کلاه . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از کج کردن گوشه ٔکلاه است . (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). یعنی نخوت و غرور نمودن ... و قیل کلاه شکستن بمعنی فخر کردن و این حاصل معنی است . (آنندراج ) :
حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را
بشکند بهر شگون اول کلاه خویش را.

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
- کلاه گوشه شکست ؛ فخر کردن. (غیاث ) (ناظم الاطباء). مثل کلاه شکستن. (آنندراج ) : به باد ده سر و دستار عالمی یعنی کلاه گوشه ٔ آئین سروری بشکن. حافظ.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.