اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلب

نویسه گردانی: KLB
کلب . [ ک َ ل َ ] (ع مص ) کلب زده و دیوانه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).گزیدن سگ یا سگ هار کسی را. (ناظم الاطباء). عارض شدن شبه جنون هاری بر کسی از گزیدگی سگ هار. (از اقرب الموارد). || دیوانه شدن سگ و گرگ . (المصادر زوزنی ). || خشمناک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خشمناک شدن و غضب کردن .(ناظم الاطباء). || فرومایگی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرومایه گردیدن . (ناظم الاطباء). || درشت شدن برگ درخت از عدم سیرابی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درشت و خشن شدن برگ درخت از نرسیدن آب و چسبیدن به جامه ٔ کسی که بر آن عبور کرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت گردیدن سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت شدن سرمای زمستان . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || سخت شدن زمانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درآمد رسن میان بکره ٔ چاه و چوب آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت و حریص شدن بر حرب قومی . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). حریص شدن . (از اقرب الموارد). || بسیار خوردن بی سیری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) زن جلبی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آزمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حرص . (ناظم الاطباء). || تشنگی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سختی زمانه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سختی سرما. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دیوانگی سگ که از خوردن گوشت آدمی حادث گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دیوانگی مردم از گزیدن سگ دیوانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوعی از دیوانگی ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ) بانگ سگ هارگزیده . (ناظم الاطباء). بانگ گزیده ٔ سگ دیوانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدی و آزار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ): یقال ، دفعت عنک کلب فلان ؛ ای شره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
به فتح کاف. گاز زدن. مثل گاز زدن سیب به گویش کازرونی.(ع.ش)
حزن کلب . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از حزون ثلاثه ٔ معروف بلاد عرب است از آن بنی قضاعة. (معجم البلدان ).
کلب کندی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 475 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
کلب کندی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 225 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
کلب اصغر. [ ک َ ب ِ اَ غ َ ] (اِخ ) صورتی از صورتهای فلکی که آن را بر مثال سگی کوچک تر از کلب اکبر توهم کنند و کواکب آن هفت (یا چهارده ) ...
کلب اکبر. [ ک َ ب ِ اَ ب َ ] (اِخ ) نام دیگر صورت نهر است از صورت جنوبی فلکی قدماء. (مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام صورتی...
کلب الروم . [ ک َ بُرْ رو ] (ع اِ مرکب ) عنوانی بر امپراطوران روم شرقی . عظیم الروم . طاغیة الروم : و قیصر را عظیم الروم و طاغیة الروم و کلب...
کلب حصاری . [ ک َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای...
هبکات کلب . [ هَُ ب َ ت ُ ک َ ] (اِخ )نام چند آب مر کلب را. (ناظم الاطباء). چند آب است کلب را. (منتهی الارب ). آبهایی از بنی کلب . (اقرب الم...
ده کلب علی . [ دِه ْک َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 34هزارگزی جنوب خاور داران . دارای 298 تن ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.