کلع
نویسه گردانی:
KLʽ
کلع. [ ک َ ل َ] (ع اِ) سخت ترین جنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شکافتگی و چرک و ریمناکی پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شقاق و شکافتگی و چرک و ریمناکی پای . (ناظم الاطباء): گویند، بقدمه کلع؛ یعنی در پای او چرک و شکافتگی است . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
زعفران کلا. [ زَ ف َ ک َ ] (اِخ )دهی از دهستان مشهد گنج افروز است که در بخش مرکزی شهرستان بابل و دوازده هزارگزی جنوب بابل واقع است و 270 ت...
باغبان کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان برغان و لیان بخش کرج شهرستان تهران ، که در 30هزارگزی شمال باختر مرکز بخش و یک هزارگزی راه ...
باغبان کلا. [ ک َ ] (اِخ ) از دهات ناتل رستاق نور. (مازندران و استرآباد رابینو ص 149). دهی است از دهستان ناتل رستاق بخش نور شهرستان آمل که ...
گاوزن کلا.[ زَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل ، واقع در 5 هزارگزی شمال بابل ، کنارشوسه ٔ بابل به بابلسر. دشت ...
بازیگر کلا. (اِخ ) دهی است از دهستان گچرستاق از نواحی کجور مازندران و نام دیگر آن بازیار کلا است . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 147 ترجمه ...
تجاسب کلا. [ ت َ س ِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میانرود سفلی است که در بخش نور شهرستان آمل و در یازده هزارگزی باختر آمل و پانصد گزی راه ق...
داراب کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری . پانزده هزارگزی جنوب خاوری ساری . پنج هزارگزی جنوب راه شوسه به...
دارموش کلا. [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهکده های مازندران است در نزدیکی چالوس . رجوع به دارمش کلا شود.
افریدون کلا. [ ] (اِخ ) فریدون کلا. نام قصبه ای به مازندران . رجوع به فریدون کلا شود.
کاسمان کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشهد گنج افروز. بخش مرکزی شهرستان بابل ، در 12هزارگزی جنوب بابل . دشت و معتدل مرطوب و مالاریائی و...