کلع
نویسه گردانی:
KLʽ
کلع. [ ک َ ] (ع مص ) چرکناک گردیدن سر. (منتهی الارب ). || خشک گردیدن و برچفسیدن چرک بر کسی یا چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): کلع الوسخ علی رأسه کلعاً؛ چرک بر سر وی خشک گردید. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رضوان کلا. [ رِض ْ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیاکلا از بخش مرکزی شهرستان شاهی . آب آن از رودخانه ٔ تالار. محصول عمده ٔ آنجا برنج و کنف و پن...
دوغی کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلال ازرک بخش نور شهرستان بابل . واقع در 12/5 هزارگزی باختری بابل با 575 تن سکنه . آب آن از ر...
هارون کلا. [ ک َ ] (اِخ ) از روستاهای آمل . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 152). دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نارنج کلا. [ رِ ک َ ] (اِخ )ده کوچکی است از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان . در 3هزارگزی مغرب رحیم آباد واقع است و 50 تن سکنه دا...
نوایی کلا. [ ن َ / نُو ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل ، در 15 هزارگزی جنوب غربی بابل و 3 هزارگزی شمال جاد...
محله کلا. [ م َ ح َل ْ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشک آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 9500 گزی جویبارکنار سیاه رود با 170 تن سک...
گنگرج کلا. [ گ َ گ َ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چلاو بخش مرکزی شهرستان آمل که در 49000 گزی جنوب خاوری آمل واقع شده است . هوای آن ...
گوشتی کلا. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیاکلا از بخش مرکزی شهرستان قائم شهر واقع در 10000 گزی شمال باختری قائم شهر و 2500 گزی خاور شوسه...
گاوان کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابل کنار بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری شاهی و10 هزارگزی باختر شیرگا...