کلفت
نویسه گردانی:
KLFT
کلفت . [ ک َ ل َ ] (اِ) منقار مرغان را گویند. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شند و کلفت و بتپوز و منقار در ددان استعمال کنند و کلفت و شند، جز مرغ را نگویند. (لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 40). کلب . کلپ . کلف . منقار مرغ . (فرهنگ فارسی معین ). پوژ. پوز. بتفوز. شند. منقار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
از آن کوز ابری (؟) بازکردار
کلفتش بسدین و تنش زرین .
رودکی (احوال واشعار رودکی ، نفیسی ص 1067).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کت و کلفت . [ ک َ ت ُ ک ُ ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) یُغُر. سِتُنبَه . (یادداشت مؤلف ). ستبر. کلفت . ضخیم . (از فرهنگ فارسی معین ).
کلفت پوستان . [ ک ُ ل ُ ] (اِ مرکب ) ۞ ستبرپوستان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حیواناتی که دارای پوستی ضخیم وکلفتند چون فیل . اسب آبی . ...