کلیم
نویسه گردانی:
KLYM
کلیم . [ ک َ ] (ع ص ) هم سخن . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه با او سخن گویی . (از اقرب الموارد). || سخنگو. (غیاث ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). کلام و سخن کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خسته . (منتهی الارب ). مجروح . (آنندراج ). خسته و مجروح . ج ، کَلمی ̍. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ابوطالب کلیم همدانی یا ابوطالب کلیم کاشانی (زاده ۹۹۰ در همدان-فوت ۱۰۶۱ در کشمیر)، از شاعران سدهٔ یازدهم هجری و یکی از بزرگترین شعرای مشهور زمان خود ب...
کلیم عمران . [ ک َ م ِ ع ِ ] (اِخ ) ۞ کلیم بن عمران . کلیم پسر عمران . موسی پسر عمران . موسی بن عمران : فراش درت کلیم عمران چاووش رهت مسی...