کمال
نویسه گردانی:
KMAL
کمال . [ ک َ ] (ع مص ) کُمول . انجام یافتن و تمام شدن . (منتهی الارب ). تمام شدن . (آنندراج ) (ترجمان القرآن ) (فرهنگ فارسی معین ). از باب نصرو علم و کرم آمده است و نخستین از همه فصیح تر و دوم از همه رکیک تر است . تمام شدن و کمال در ذوات و صفات هر دو استعمال شود و گویند: کملت محاسنه . و کمل الشهر؛ ای کمل دوره . (از اقرب الموارد). کمل الشی ٔ کمالاو کمولا (از باب نصر)، انجام یافت آن چیز و تمام شد اجزای آن چیز. و کمل فلان ، به انجام رسید محاسن فلان . و کمل الشهر، به انجام رسید دور آن ماه و تمام شد روزهای آن و در همه ٔ این معانی از کرم و ضرب و سمع نیزمی آید و از سمع از همه ردی تر است . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کمال پذیرفتن . [ ک َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) کمال یافتن . کمال گرفتن . به حد تمامیت رسیدن : اندرسفر بلند همی گردد آفتاب اندرسفر کمال پذیرد هم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حسین آباد کمال . [ ح ُ س ِ دِک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تحت جلگه بخش فدیشه شهرستان نیشابور. واقع در 18هزارگزی شمال فدیشه . ناحیه ای است...
باغ شیخ کمال . [ غ ِ ش َ ک َ ] (اِخ ) باغی بوده است در هرات منسوب به شیخ کمال خجندی که ظاهراً بعدها بصورت مزار درآمده است : مزارش [کم...
کمال آباد بالا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فراهان پایین است که در بخش فرمهین شهرستان اراک واقع است و 197 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
ابن کمال پاشا. [ اِ ن ُ ک َ ] (اِخ ) رجوع به کمال پاشازاده شود.
کمال پاشازاده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِخ ) شمس الدین احمدبن سلیمان مشهور به کمال پاشازاده از علمای مشهور عثمانی و از مردم ادرنه است . جدش از ا...
کمال آباد پایین . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فراهان پایین است که در بخش فرمهین شهرستان اراک است و 428 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای...
بابا کمال جندی . [ ک َ ل ِ ج َ ] (اِخ ) عارفی است . جامی آرد: چون خدمت باباکمال جندی در خدمت شیخ نجم الدین مرتبه ٔ تکمیل و کمال یافت حضرت...
مصطفی کمال پاشا. [ م ُ طَ فا ک َ ] (اِخ ) آتاترک . رهبر و بنیان گذار کشور و دولت ترکیه ٔ امروزی . رجوع به کمال پاشا شود.