اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمک

نویسه گردانی: KMK
کمک . [ ک ُ م َ ] (ترکی ، اِ) اعانت و مددکاری چه درکار و بار و چه در جنگ ، از لغات ترکی نوشته شد. (غیاث ) (آنندراج ).مدد و اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ . (ناظم الاطباء). کومک . مدد. یاری . مساعدت . معاضدت . دستیاری . مدد. یاری . یاوری . اعانت . (فرهنگ فارسی معین ) : امیرزاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام . (ظفرنامه ٔ یزدی ، ازفرهنگ فارسی معین ).
- کمک راننده ؛ کسی که به راننده ٔ اتومبیل یاری کند. شاگرد شوفر. ج ، کمک رانندگان . (فرهنگ فارسی معین ).
- کمک کار ؛ مددکننده . یاری کننده . یاری کننده در کار.
- کمک کاری ؛ مددکاری . عمل و حالت کمک کار. رجوع به ترکیب قبل شود.
- کمک مالی ؛ به وسیله ٔ مال و پول کسی را یاری کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
- کمکی ؛ معاون و مددکار و دستگیر. (ناظم الاطباء).
|| فوجی که در جنگ برای اعانت تعیین کنند. (ناظم الاطباء). || دستیار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دستگاهی ست زیر زانوبند که برای افراد کم توانی که بر اثر سکته و یا ضربه ی مغزی نیمه ی راست یا چپ تن آنان به خوبی حرکت و کار نمی کند و دجار پای آوی...
کمک خواستن . [ ک ُ م َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) مدد خواستن از کسی . (فرهنگ فارسی معین ). کمک طلبیدن .
کمک طلبیدن . [ ک ُ م َ طَ ل َ دَ ] (مص مرکب ) کمک خواستن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمک خواستن شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.