کوتاهی
نویسه گردانی:
KWTAHY
کوتاهی . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز است و 209 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کوتاهی . (حامص ) کمی طول ، ارتفاع یا عمق . مقابل درازی . کوتهی . (فرهنگ فارسی معین ). کم طولی . (ناظم الاطباء). قِصَر. نقیض درازی . (یادداشت ب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
حسین کوتاهی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به حسین قره چلبی شود.
کوتاهی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقصیر کردن و دریغ داشتن . (آنندراج ). قصور کردن . (ناظم الاطباء).تقصیر کردن . قصور کردن . قصور ورزیدن . (یاددا...
کوتاهی کننده . [ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوتاهی کردن شود.
کوتاهی داشتن . [ ت َ] (مص مرکب ) کوتاهی کردن . قصور ورزیدن : چشم جادوی تو در دلجویی اهل نیازهیچ کوتاهی ندارد عمر مژگانش دراز. کلیم (از آنند...