اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوح

نویسه گردانی: KWḤ
کوح . [ ک َ ] (ع مص ) چیره شدن در کارزار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). جنگ کردن با کسی و غلبه یافتن بر او. (ازاقرب الموارد). || فروبردن در آب یا در خاک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
صرصر کوه پیکر. [ ص َ ص َ رِ پ َ / پ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از اسب و شترقوی هیکل و جلد باشد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ).
حجة کوه کمری . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ک َ م َ ] (اِخ ) رجوع به حجت کوه کمری شود.
پیش کوه بالا. [ هَِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 40هزارگزی شمال باختری بیرجند. کوهستانی ، معت...
قلعه جوق کوه . [ ق َ ع َ ](اِخ ) دهی جزء دهستان سهندآباد بخش بستان شهرستان تبریز، واقع در 33هزارگزی جنوب بستان آباد و 26هزارگزی شوسه ٔ میانه ...
شاه کوه بالا. (اِخ ) دهی از دهستان کوه پایه بخش مرکزی شهرستان گرگان . دارای 2200 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوبات و لب...
بادکی کوه سبز. [ دَ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز. در 77هزارگزی جنوب خاور اردکان کنار راه فرعی زرقا...
چشمه قلعه کوه . [ چ َم َ ق َ ع ِ یا ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی شمال خاوری بیرجند وا...
کوه در زبان سنسکریت کوته kuṭa (نقطه زیر t نشانگر آن است که گویش آن از برخورد نوک زبان با سقف دهان است؛ کمی عقب تر از جایی که ت معمولی پدید می آید) بود...
شاه کوه پایین . (اِخ ) دهی از دهستان کوه پایه بخش مرکزی شهرستان گرگان . دارای 1500 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و لبنیات و ...
قلعه کوه بالا. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 30هزارگزی شمال خاوری بیرجند. موقع جغرافیایی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.